اصول به معني ريشه ها و پايه ها است و در اصطلاح عبارتست از: حُسن تشكيل مفردات حروف و استحكام و اعتدال آنها از الف تا ياء (1) از حيث قوّت، ضعف، سطح، دور، صعود حقيقي و مجازي، نزول حقيقي و مجازي، رعايت سواد و بياض در حلقه ها و گره ها و ارسال
به طوري كه حّق هر يك به حدّ كمال ادا گردد.
قوّت – در وسط و انتهاي مدّها
وسط دايره ها
و سرِ دال و فاء و قاف و واو و غيره است كه در اينگونه جاها تمام دَمِ قلم بر سطح كاغذ حركت مي كند و در واقع قلم با تمام نيروي خود بكار است.
ضعف – در آغاز و وسط بعضي و انتهاي بيشتر حروف مانند
و غيره مي باشد كه در بكار بردن جُزئي از دم قلم و نيش آن حاصل مي گردد.
سطح – حركات راستي را كه با قلم در خطّ ايجاد مي شود از افقي، مايل، قائم – سطح گويند و چون اين حالت در قسمتِ آخر مدهاي كامل اصلي مانند:
و بعض مدّهاي زائد عارضي مانند:
بيشتر محسوس مي گردد سطح را مخصوص اينگونه حركات افقي دانسته اند و گويند در اين مقام است كه اختيار قلم به دست نويسنده معلوم مي گردد و حالت خشكي مطلوبي در آن حركات احساس مي شود.
دور – در دايره هاي معكوس و مستقيم
و در سر «فاء، قاف، واو» و موارد ديگر موجود مي شود و اين حالتي است بر خلاف سطح كه قلم به چربي و نرمي در آنها گردش مي كند و در اين گردش قدرت قلم و استادي خطّاط بيشتر ظاهر مي گردد.
صعود
صعود حقيقي: راست بالا بردن الف هاي آخر و لام وسط و كاف آخر است. در مَـثل اين كلمات:
صعود مجازي: بالا بر گردانيدن انتهاي دواير را كه قلم به حالت دور حركت كند گويند مانند:
و صعود مجازي را شَمره و تشمير نيز گفته اند (2) در رساله ي جعفر بايسنغري آمده است كه تشمير از روي لغت، دامن درچيدن است و از روي اصطلاح آخر حروف را باريك و منعطف گردانيدن و آن را شَمر و تشمير خوانند.
نزول
نزول حقيقي: در الف و لام و كاف مفرد و لام و كاف اوّل و دنباله ي ميم ديده مي شود:
نزول مجازي: در اوايل دايره ها، و اوائل بعض مدّات ظاهر مي شود و سركش كاف و گاف و غيره مانند:
تذكر: صعود و نزول حقيقي بايد چنان رعايت شود كه همه به موازات هم قرار گيرند، و اين بنابر اغلب و اكثر است. جعفر بايسنغري گويد: (صعود و نزول عبارتست از راندن قلم از زير به بالا و از بالا به زير و آن در لام و دال مركّب باشد و حرفي كه به سه نقطه ارتفاع يابد، و بعد از آن حرفي ديگر باشد. مثال آن:
و در صعود اعتماد بر اُنسي قلم بايد كرد و در نزول بر وحشي
از قواعد الخطوط نيز استفاده مي شود كه در تركيب ثنايي و ثلاثي و غيره گاهي صعود با نزول جمع مي شود مانند باء و كاف و باء و لام مركّب
يا كمتر از اينها مانند باء و دال مركّب
كه در اينها صعود با نزول پيوسته شود قلم بالا رفته بازگشت كند و فرود آيد.
و نزول بدون صعود در مَـثـَل الف و لام مفرد و لام اوّل كلمه و كاف لامي و كاف دالي باشد. مثل:
سواد و بياض سواد و بياض را بعضي از قانون گذاران خط، به حساب نياورده اند و بابا شاه به ياقوت نسبت داده است. و مقصود از آن رعايت و سنجش سياهي خط و تشكيل مقدار سفيدي است كه در داخل حلقه هاي صاد، ضاد، طاء، ظاء، فاء ، قاف، عين، جيم، هاء و غيره حاصل مي شود:
ارسال مراد از ارسال سُردادن و رهاي ساختن قلم است آزادانه در نوشتن راء و ميم و واو مسطّح
و تا ء و نون دراز
و دنباله ي لام و كاف
و دنباله ي حالتي از جيم
و در بعض حروف شكسته
و چنانچه قبلاً گفته شد سلطان علي مشهدي بر آنست كه ارسال در خط نستعليق نيست.
اين اجزاء اصول كه بر شمرديم در خطوط اسلامي به دست خطّاط جاري مي شود و آنها را در قطعات و صفحات خطوط مي بينيم كه بعض جاهاي از حروف ضعيف و بعض جاها قوي و ضخيم، در پاره اي از حروف قلم رو به بالا بگونه راست يا منحني حركت كرده جاهائي رو به پائين و برخي از آنها در حالت سطح و استقامت و برخي در حالت گردي و هلالي نگاشته شده است.
فايده – رعايت اصول، مبتدي را به پي ريزي و استخوان بندي خط كه تسلّط بر مفردات است آشنا ساخته و 4/1 خوب نوشتن و زيبائي را به دست مي آورد. و اما استاد و منتهي را هم از رعايت آن در حال نوشتن گزيري نيست.
نكته: چنانكه گفته شد مقصود از مفردات در اصول الفباي هر خطّ است و بعد از آن شكلهاي اوّل و وسط و آخر كلمه مي باشد ولي اوّل و وسط و آخر كلمه در تركيب مشخّص مي گردد و از اين رو استادان در دفترهاي تعليم خطّ، آنها را جداگانه و درشت نوشته اند. (3)
يكي از راههاي پيشرفت نوآموزان اين است كه وادار شوند با بي حوصلگي نوشته خود را به پايان برسانند. رعايت اين نكته براي هنرجو و كاتب هم لازم است زيرا استوار نوشتن و حقّ هر حرف و كلمه اي را تمام ادا كردن از شرايط اصول است.
دسته بندي الفباء الفباي اسلامي 28 شكل دارد كه چهار شكل خاصّ زبان فارسي را به آن افزوده اند و 32 شكل گرديده است. و در بين آنها شكلهاي مشابه و همانندي است كه با نقطه يا سركش را انتخاب و بقيّه را حذف كنيم هجده شكل باقي مي ماند:
كه براي تعليم و تمرين خطوط اسلامي كافي است.
از ميان اين هجده شكل، برخي، به منظور تنّوع و زيبائي بصورتِ ديگرِ (فرعي ) نگاشته مي شوند. مثلاً در نستعليق باء و فاء و كاف بصورت دراز و تمام مدّ و سين دندانه اي به سين كشيده، و ياء گرد به ياء معكوس نيز نوشته و اضافه مي شود و با اين حساب 23 شكل براي تعليم الفباي نستعليق بوجود مي آيد كه آنها را از جهت شكل و از لحاظ آساني تعليم به سه دسته تقسيم كرده اند:
1- خُرد اندام ها كه بحالت مايل و قائم در سطري قرار مي گيرند:
2- دراز اندام ها كه به حالت افقي و خميده در سطر قرار دارند و مّدات اصلي نستعليق اند:
3- گرد اندامه يا دايره ها كه به حالت دايره متمايلاً در سطر واقع مي شوند:
تذكّر: تعليم و دسته بندي الفباي خطوط (ثلث، نسخ، نستعليق، شكسته ) را در فصل چهارم مينگريد.
پي نوشت ها
1) علاوه بر عرفهاي مفرد شكل هاي اول و وسط و آخر كه هنوز تركيب نيافته باشد نيز تحت قاعده اصول است.
2) در قواعد ياقوت كه صعود و نزول و تشمير با هم آمده است، معلوم مي شود كه ياقوت صعود و نزول حقيقي را اراده كرده است و الا تشمير خود صعود مجازي است.
3) توضيحاً گفته مي شود كه حركات و رسم هندسي الفبا در اين چند پاره خط خلاصه مي شود:
مسموع افتاده است كه شاگردي براي شروع به تعليم خط نزد مير عماد رفت. مير به او فرمود تا چند خط افقي از راست به چپ بكشد، شاگرد چنين كرد.
مير چون ديد كه با قدرت و صاف كشيد استعداد او را يافت و به شاگردي پذيرفت.
این مقاله رانیز بخوانید:
/مطالب-آموزشی/قاعده-اصول-درخوشنویسی.html